پشت کوهی
پر بازدید ترین مطالب
آخرین مطالب
مطالب تصادفی
عضویت / ورود
فراموشی رمز عبور؟
لینک دوستان
آمار و اطلاعات
-
بازديد امروز : 10
ورودي امروز گوگل : 1
افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0
اي پي : 3.238.36.32
مرورگر :
سيستم عامل :
امروز : پنجشنبه 14 اسفند 1399
کدهای اختصاصی
بهلول و بوی غذا
# حکایت
یک روز عربی ازبازار عبور میکرد که چشمش به دکان خوراک پزی افتاد از بخاری که از سر دیگ بلند میشد خوشش آمد تکه نانی که داشت بر سر آن میگرفت و میخورد هنگام رفتن صاحب دکان گفت تو از بخار دیگ من استفاده کردی وباید پولش را بدهی مردم جمع شدن مرد بیچاره که از همه جا درمانده بود بهلول را دید که از آنجا میگذشت از بهلول تقاضای قضاوت کرد ،بهلول به آشپز گفت آیا این مرد از غذاي تو خورده است؟
آشپز گفت نه ولی از بوی آن استفاده کرده است. بهلول چند سکه نقره از جیبش در آورد و به آشپز نشان داد و به زمین ریخت وگفت؟ ای آشپز صداي پول را تحویل بگیر. آشپز با کمال تحیر گفت :این چه قسم پول دادن است؟ بهلول گفت مطابق عدالت است:«کسی که بوی غذا را بفروشد در عوض باید صدای پول دریافت کند»